آمار و اطلاعات موجود حاکیست: پس از روی کار آمدن محمدبن سلمان در عربستان و در دست گرفتن زمام امور این کشور، به دلیل روابط بسیار نزدیک ریاض–اسلامآباد او بارها و بارها سعی کرده تا از توان نظامی، انسانی و موقعیت راهبردی پاکستان در آسیای جنوبی و در همسایگی با مرزهای ایران برای ضربهزدن به داخل کشور ما بهره برداری نماید.
در طول این مدت، بارها نشستهای مختلفی با مسوولان سیاسی، نظامی و امنیتی پاکستانی برگزار و از آنها خواسته تا در قبال دریافت مبالغ هنگفت کمکهای مالی، سیاسی و حتی نظامی، اجازه دهند تا در ایالت بلوچستان این کشور، یک تیم آموزشی، نظارت و هدایت برای جذب، بهکارگیری و ارسال واحدهای تروریستی به داخل ایران تشکیل و از ظرفیت های خفته اعتراضی در داخل ایران در راستای برهم زدن نظم عمومی و ایجاد آشوب و جنگ داخلی، مستقر شوند.
در این درخواست، سعودیها به طرف پاکستانی گفتهاند که علاوه بر افسران اماراتی، سعودی، آمریکایی، انگلیسی، افسران صهیونیستی نیز حضور خواهند داشت و بهگونهای عمل میشود که پاکستان زیر سوال نرود! اما مقامات اسلامآباد با این پیشنهاد بسیار محتاطانه برخورد کرده و مخالفت خود را با آن اعلام کردهاند.
در عین حال، اطلاعاتی وجود دارد که برخی از افسران امنیتی پاکستان که در مرز با ایران فعالیت میکنند، با دلارهای سعودی و اماراتی خریده شده و آنها هستند که مسیر، زمان و هدف عملیات را برای تروریستها فراهم میکنند.
ملاحظه: گرچه مقامات پاکستانی بارها در نشستهای مختلف امنیتی-سیاسی با مسوولان ایرانی، ناراحتی و دلخوری خود را از این مسائل بروز دادهاند، اما بهنظر میرسد آنها مایل اند جریان کمکهای سعودی به کشورشان همچنان برقرار باشد و به همین علت در این مورد با تسامح و تساهل برخورد میکنند.
البته هرگونه فعالیت تروریستی در بلوچستان ایران، تبعات خطرناکی در بلوچستان پاکستان درپی دارد و آنها از این موضوع واهمه دارند چرا که ممکن است عناصر جدایی طلب در بلوچستان پاکستان از طرف رقیب هندی نیز تقویت شده و هندیها با ورود به ماجرا، پاکستان را گرفتار یک جنگ داخلی کنند. اضافه بر این، ارتباط میان مناطق ناامن در افغانستان با داخل پاکستان بسیار بیشتر است و عناصر حاضر در این کشور میتوانند نقش فعالتری را در این زمینه بازی کنند.
موضوع بعدی، نگرانی پاکستانیها از جمعیت تقریبا ۴۰ میلیونی شیعیان حاضر در این کشور است؛ جمعیتی که پیوندهای ناگستسنی با داخل ایران داشته و در طول سه دهه گذشته توانستهاند در همه ارکان سیاسی، نظامی و اقتصادی این کشور رشد کرده و مسئولیت های بسیار مهمی را به دست بگیرند.
سومین موضوع، به دلخوری و ناراحتی پاکستان از مواضع آمریکا باز میگردد؛ پاکستان که پس از استقلال از استعمار انگلیس در پیمانهای سیتو و سنتو در جبهه غرب قرار داشت، در دوره اشغال افغانستان به وسیله ارتش سرخ پایگاه و مرکز سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی غربی-عربی برای به شکست کشاندن بلوک شرق شده بود.
حتی در دوره جنگ با طالبان و القاعده باز هم میدان را برای آمریکاییها جهت استفاده همه جانبه از آب، خاک و آسمان خود باز گذاشته بود، اما این روزها بهشدت از دست آمریکاییها دلخور است؛ دولت ترامپ، سیاست بسیار تندی را در قبال پاکستان در پیش گرفته و چندی قبل معاون رئیسجمهور آمریکا در سفر به کابل با حمله به سران اسلامآباد، آنها را متهم به حمایت از طالبان کرد. این موضوع حتی باعث نزدیک شدن اسلامآباد به مسکو و عقد قراردادهای مختلف نظامی میان دو کشور شده است.
چهارمین مساله، به ترس پاکستان از نزدیکی بیش از پیش ایران به هند باز میگردد؛ ایران توانسته سیاست متوازنی را میان این دو کشور برقرار کند.
در هر حال با توجه به جمیع جهات، مسئولین ستادکل در سفر اخیرشان به پاکستان، تلاش خواهند کرد تا نسبت به هرگونه هماهنگی پنهانی فیمابین پاکستان و طرف های خارجی در راستای ایجاد ناامنی در ایران هشدار داده و به آنها یادآور شوند که هرگونه تعلل و کوتاهی پاکستان در بحث ناامن سازی مرز مشترک، تبعات خطرناکی برای آن کشور دارد.